ایده پردازی ۱۳

ایده پردازی ۱۳

رویای تکراری

من یک رویای تکراری میبینم

در این رویا همیشه یک پیاده رو خاکی هست که از ته کوچه ی خانه ی یکی از دوستان یا فامیل ها بهش میرسم. کوچه حالتی آشنا برام داره و من رو یاد دوران کودکیم میندازه. انگار که قبلا هم توش پا گذاشتم. همیشه خواب من در روشنایی روز هست. رنگ سبز درختان انبوه کوچه حس امنیت بهم میده. توی این خواب خطری من رو تهدید نمیکنه. تصمیم میگیرم که مسیر کوچه رو مستقیم تا انتها برم. وسط راه یک فرد یا یک فکر به من پیشنهاد میده که طبق معمول از مسیر مشخص شده راه رو ادامه بدم اما من در اولین پیچ تصمیم میگیرم که مستقیم راه خودم رو از بین درخت ها ادامه بدم. انتهای این مسیر یک نقطه ی بن بست وجود داره. یک نقطه که چیزی بغیر از سبزی درختان نمیشه دید و صدایی جز صدای باد بین درختان نمیشه شنید. این نقطه برای من همیشه در خواب حسی بسیار اسرار آمیز داره که من رو مجذوب خودش میکنه. حسی که توی خواب همیشه سعی در توضیحش به دیگران دارم و در آخر هم نمیتونم درک خودم رو به درستی به دیگران منتقل کنم.

رویاهای تکراری چه معنایی میتونن داشته باشن؟ تفسیر این رویاها ارزشمند هست یا نه؟

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را ثبت کنید