ایده پردازی ۱۸

ایده پردازی ۱۸

من در آینه

بعضی وقتا خودم رو توی آینه نگاه میکنم و سرم رو نمیبینم. روی تنم یک گیاه لیندا هست  با یک شاخه ی نازک اما برگ هایی که بلند و در هم تابیده هست به سمت پایین. دست هام یک آفتابه به دست گرفته اما میخواد به یک سر که توی خاک کاشته شده آب بده. سر دهنش رو رو به بالا باز کرده و تشنه ی یک قطره آب هست.به عنوان برگ یا جوانه یک دونه دست هم به تازگی از خاک بیرون زده. دست بهتره که جمع و کوچک باشه که نشون از تازگیه اون داره.

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را ثبت کنید