صحبت در رابطه با نظریه ی هرم نیازهای مازلو بسیار جذاب اما بسیار طولانی هست و من قبلا در یک ویدیو به کمک همین طراحی ها در مورد آن توضیح داده ام و شما با کلینیک بر روی این لینک می توانید ویدیوی هرم نیازهای مازلو را در پیج اینستاگرام من مشاهده کنید. اما در این جا تصمیم دارم موضوع را با جزییات بیشتری توضیح بدهم و برداشت های شخصی خودم را بازگو کنم.
روانشناسی انسان گرا (Humanistic psychology)
تمرکز اصلی بر روی انسان و توانایی های انسانی هست. با تاکید بر اینکه که انسان ها ذاتا خوب هستند.
این مکتب تمرکز بر شخصیت درونی خودمون(self exploration) رو بیشتر از تحلیل رفتار دیگران تشویق میکنه.
این مکتب ما رو ترقیب میکنه به اینکه با افزایش خود آگاهی و عملکرد آگاهانه تر، رفتار مثبت اجتماعی بالاتری داشته باشیم
In an article from the Association for Humanistic Psychology, the benefits of humanistic therapy are described as having a “crucial opportunity to lead our troubled culture back to its own healthy path.
روانشناسی انسان گرا ریشه در اوایل دوران رنسانس، زمانی از تاریخ که اروپایی ها حس کردن راه رستگاری فقط از کلیسا نمیگذرد و باوری تازه از ارزش های انسان شکل گرفته بود. انسان فقط به خاطر خدا زندگی نمیکرد و می توانست از زندگی لذت ببرد. در واقع دیگر زندگی صرفا تدارکی برای اخرت پنداشته نمیشد.
همگام با عقاید بودا که بجای تمرکز بر وجود بهشت و جهنم و تقسیم اعمال انسان به خیر و شر سعی در آموزش نحوه شاد بودن در زندگی و تمرکز بر ارزش های اصیل انسانی داشت.
آبراهام مازلو، پدر علم روانشناسی انسان گرا هست. او در سال ۱۹۴۳ کتاب انگیزه و شخصیت را نوشت و نزدیک به ۳۷ سال روی اون کار کرد.
اون در ابتدا تحقیق رو برای افزایش دانایی خودش شروع کرد اما در ادامه به نتایج جالبی رسید.
همون اول تحقیق هم اعتراف کرد که تحقیق معایبی دارد و برای پیدا کردن شخص خودشکوفا با ملاک های قابل اعتماد احتمالا باید تا ابد صبر کنیم. در نتیجه میگه در زمان حال تنها کار عاقلانه اینه که از اشتباه کردن نترسیم و با اعتماد به خودمون این تحقیق رو انجام بدیم.
در ابتدا میگه که ما از بین ۳۰۰۰ دانشجوی جوان کالج نتونستیم حتی یک فرد مناسب پیدا کنیم. بعضی هاشون رو به رشد بودن و آیندشون روشن بود اما نمیشد بهشون گفت خودشکوفا. در میگه میشه گفت تقریبا غیر ممکن هست که افراد جوان بتونن توی این سن به این مرحله برسن.
اون ملاک های متفاوتی رو برای جمع کردن جامعه ی آماریش در نظر میگیره. مثلا تست سلامتی روانی میگیره. ادمهایی رو انتخاب میکنه که از تمام ظرفیت، پتانسیل و استعدادشون استفاده میکنن تا به چیزی که میخوان برسن. همچنین این افراد تمام نیاز های اولیشون برطرف شده.( البته این رو هم بیان میکنه که این هنوز یک سوال حل نشدست که آیا برای رسیدن به خودشکوفایی رسیدن به نیازهای قبلی یک ضرورت هست یا خیر) در ادامه از چند تکنیک در روش اجرای تحقیق های دیگه حرف میزنه که موضوع بحث ما نیست.
همچنین ایراد دیگه ای که به کارش میگیره اینه که اطلاعات راضی کننده ای که در حد مطالعات کلینیکال باشه رو نمیتونه از نمونه های زندش بگیره. همچنین از نمونه های مرده هم فقط زندگی نامشون در دست هست که نمیتونه مدرک کاملا متقاعد کننده ای براشون باشه و بخاطر همه این کاستی ها میگه که تحلیل های کمی در این مطالعه غیر ممکن هست. و فقط برداشت هایی که براشون ارزشمند بوده رو در این تحقیق مطرح کردن. مازلو ۱۸ نفر رو برای این تحقیق انتخاب میکنه. ۹ فرد معاصر که به طور پیچیده ای اون ها رو انتخاب میکنن تا ملاک های خود شکوفایی رو داشته باشن. و ۹ فرد معتبر قدیمی از جمله انیشتین، روزولت، آلدوس هاکسلی یا اسپینوزا که با بررسی زندگی نامه هاشون سعی در یافتن نقاط مشترک شخصیتی داشته
در نهایت میگه که نتایج آنالیز ما یکسری کاراکتر شخصیتی خاص در بین افراد خود شکوفا مشترک هست که اونها رو بیان میکنه.
۱٫درک بهتری از واقعیت دارند و ارتباط راحت تری با آن برقرار میکنند
توانایی غیر معمول در تشخیص چیز های جعلی و فیک.افراد ناصادق. افراد را به درستی میتونن قضاوت بکنن. مثلا توی مطالعه ای که روی بچه های کالج انجام داد. دانشجو های سالم تر بهتر از بقیه میتونستن اساتیدشون رو از لحاظ شخصیتی قضاوت بکنن.
در ادامه مشخص شد که این آدم ها در همه ی جوانب زندگیشون( در هنر و موسیقی، علم، سیاست، اجتماع)، نسبت به بقیه راحت تر و دقیق تر میتونن شرایط گیج کننده و پیچیده را تحلیل بکنن. حتی این افراد پیش بینیشون نسبت به آینده با توجه به داده هایی که در زمان حال دارن دقیق تر از بقیه هست.چون با تاثیر از آرزوها و خواسته ها، ترس ها و اضطراب هاشون تصمیم نمیگیرن.
مازلو به مرور متوجه میشه که این افراد واقعیت رو به خوبی میبینن و مثل اکثر افراد عادی به دیدگاه ها و نظر های متفاوت که ممکنه واقعیت نداشته باشن بسنده نمیکنن. اونها بیشتر در دنیای واقعیات زندگی میکنن تا در دنیای مملو از اعتقادات، انتظارات و کانسپت های ساخته ی بشر که خیلی از آدم ها با جهان اشتباهش میگیرن. این افراد اصطلاحا دارای innocent eye هستن که در آینده در موردش توضیح میدم.
همچنین رابطه ی این افراد با چیزهایی که ناشناخته هست براشون بسیار خوبه. اونا کاملا با افراد یا اعمال ناشناخته راحت هستن و حتی بیشتر بهشون جذب میشن.( نسبت به شناخته شده ها). اون ها وقتشون رو صرف ترسیدن از خطر های احتمالی یا توهماتی که افراد عادی قبل از مواجهه با چیزهای جدید دارن نمیکنن. همونطور که انیشتین در جمله ی معروفش میگه: زیباترین چیزی که ما میتونیم تجربه کنیم چیزهای مرموز و راز آلود هستن. چونکه این ها منبع همه ی علم و هنر ما هستند.
آدم های عادی به چیزهای آشنا متوصل میشن. همون داستان کامفورت زون هست. خودشکوفاها برعکس از ناشناخته ها نمیترسن. اونها هم بسته به شرایط ممکن هست مظطرب شن، شک بکنن، دقیق نباشن و تصمیم های درستی در اون موقعیت نگیرن اما همه ی این ها برای این جور افراد یک چلنج مثبت توی زندگیشون هست .
اکثر افراد، حتی افراد سالم جامعه هم در بعضی از شرایط غیر ضروری در رابطه با خودشون احساس گناه میکنن و خودشون رو مظطربانه قضاوت میکنن اما افراد خود شکوفا نه تنها خودشون رو قضاوت نمیکنن بلکه راجع به این مسئله اصلا فکر هم نمیکنند در واقع اون ها طبیعت انسانی خودشون رو با وجود همه ی ضعف ها و آلودگی هاشون بدون هیچ اعتراضی، به خوبی پذیرفتن. همونطور که ما بدون سوال و اعتراض خصوصیات خوب و بد طبیعت رو می پذیریم، اون ها هم خودشون رو پذیرفتن. مثل کودکی که با چشمهایش به دنیا بدون وابستگی و بدون دیدی نقادانه نگاه میکند. innocent eyes میگه که نمونه های خود شکوفای ما طبیعت انسان ها رو همونطوری که هستند میبینند نه اونجوری که ترجیح میدن ببینن. اون ها اتفاقات اطرافشون رو بیشتر میبینن تا اینکه تفسیرشون کنند مثل کودکی که تازه به این دنیا اومده و درکی از اتفاقات دنیوی نداره پس در نتیجه اطرافشون رو بدون هیچ قضاوتی فقط مشاهده میکنن.
our subjects see human nature as it is and not as they would prefer it to be.
خودشکوفاها در پذیرش همه چیز در زندگیشون راحت هستند. کلا آدمای راحت بگیری هستن. به این سطح از پذیرش animal level میگن. اونها بدون هیچ عذر و شرمی از وجود خودشون لذت میبرن. اونها ذائقه ی خوبی برای غذا خوردن دارن. راحت میخوابن. از روابط جنسیشون لذت میبرن. اونها خودشون رو نه تنها در این سطوح اولیه بلکه در همه ی سطح ها از جمله عشق، احترام به خود، حس امنیت خودشون پذیرفتن. اونها شکایت از جبر و تقدیر برای اینکه چرا زندگی این شکلی هست و چرا جور دیگه ای نیست ندارن. و در زندگیشون آدم های بی طرفی هستن. با کمبودهایی که در زندگیشون دارن به راحتی زندگی میکنن.این خصوصیتشون بخصوص در سال های آخر زندگیشون کاملا مشهود و قابل درک هست.
چیزهایی که افراد سالم بخاطرش مضطرب، شرم گین و ناراحت میشن کمبود های قابل بهبود هستن مثل تنبلی، بی فکری، از دست دادن کنترل، آسیب رساندن به بقیه، لجبازی، حسادت، قضاوت زود هنگام، عادت ها، کمبودهای فرهنگی و اجتماعی
۳٫سادگی، طبیعی بودن، خود انگیخته و خود جوش
آدم های خود شکوفا در رفتار افکار و زندگی درونیشون خودانگیخته هستن. مشخصه اصلی رفتارشون سادگی و طبیعی بودن هست. در عین حال اون ها خیلی پیرو سنت و رسوم نیستن و بیشتر بر اساس انسانیت رفتار میکنن نه عقاید انسانی.این به این معنی نیست که مداوم خلاف رسوم عمل میکنن. در واقع این عدم پیروی معمولا سطحی نیست. معمولا اصولی و درونی هست و آگاهانه انجام میشه.ممکنه در یک سری موارد جامعه این هنجار شکنی اون ها رو نپذیره و از اونجایی که این ها هم قصد ندارن کسی رو دلخور بکنن در جمع عادی برخورد میکنن اما ته دلشون چیز دیگه ای هست. در واقع بهتره اینجوری گفت که اون ها در رسیدن به چیزهایی که براشون خیلی مهم هست نمیتونن اجازه بدن که عقاید و رسوم سنتی سد راهشون بشه. و برعکس آدم های معمولی برای چیز هایی که ارزشمند یا ضروری نیستن خیلی سر و کله نمیزنن و رسم شکنی نمیکنن. پس برای چیز های جدی که باید بهشون حتما برسن رسم و رسوم رو میذارن کنار
این آدما در جمعی که احساس کنن نیازی به رعایت اصول نیست و بیشتر میتونن خودشون باشن کاراکتر شخصی خاص خودشون رو راحت تر نشون میدن که این برای بقیه آدم ها ممکنه زننده باشه اما افراد خود شکوفا کاملا پایبند به اصول اخلاقی بینادین هستن و تخطی نمیکنن.
یکی از عواقب این خصوصیت شخصیتی این آدما اینه که این افراد یک سری کد های اخلاقی نسبتا مستقل و منحصر بفرد دارن. به طوری که یک مشاهده گری که اون ها رو درست نشناسه ممکن فکر کنه که اونها خصوصیات غیر اخلاقی و هنجار شکنی داشته باشن، از اونجایی که این افراد در مواقعی که لازم باشه نه تنها رسم و رسوم بلکه قوانین رو هم ممکنه زیر پا بذارن. با این حال همه چیز کاملا برعکس هست و این افراد جز اخلاق مدار ترین افراد جامعه هستن . براساس تحقیقات ما مشخص شد که یک فرد معمولی رفتار های اخلاقی معمولی مطابق با عرف جامعه رو داره تا اینکه بخوایم بگیم مطابق با اصول اخلاقی بنیادینی که ثابت شده که واقعی هستن.
سهولت رو به رو شدن با واقعیت و رویکرد عمیق تر این افراد به پذیرش بچگانه یا پذیرش حیوانی باعث میشه که این افراد آگاهی بالاتری از خواسته ها، انگیزه ها و دیدگاه های خودشون داشته باشن. در مطالعات ثابت شده که افراد عادی سالم و با ثبات روحی و عاطفی هم دیدگاه ضعیفی راجع به کسی که هستن و چیزی که میخوان میتونن داشته باشن. میشه گفت که این آدما بیشتر ازینکه بخوان برای زندگی کردن آماده بشن. دارن زندگی میکنن! اون ها با اینکه اکثر نیازهای ناشی از کمبودشون رو برطرف کردن همچنان بسیار انگیزه دارن. سخت کار میکنن و سخت تلاش میکنن.
آیا میشه گفت انسان های واقعی این افراد هستن؟ آیا این افراد تعریف جدید از انسان پیشرفته رو میتونن برای ما ایجاد کنن؟
ما برای اینکه بتونیم از همه ی تواناییهامون استفاده کنیم و به ideal image که از خودمون داریم نزدیک تر بشیم چه کارهایی نیاز هست بکنیم؟
۱۲ خصوصیت بعدی رو در کتاب مازلو خواندم اما دیگه فرصتی برای تایپشون در اینجا مهیا نشد، بهرحال توی ویدیو کلیپ تا جایی که امکان داشت توضیحشون دادم ولی اگر دوست دارید در مورد موضوعی مفصل تر باهم حرف بزنیم حتما بهم بگید.
نگاهی به روانشناسی رفتارگرا(فرویدی) و انسان گرا(مازلو):
مطالعات و نظریههای فروید به نوعی، این پیام را در خود داشت که انسانها بخش قابل توجهی از رفتارها و انگیزانندههای خود را به صورت کامل درک نمیکنند و این انگیزهها و انگیزانندهها از ناخودآگاه او سرچشمه میگیرند.
تصویری که در آن، شما بخش مهمی از خواستهها و نیازها و رفتارهای خود را نمیفهمید، چون در ناخودآگاهتان ریشه دارد. همچنین دوران کودکی گذشته و تأثیرش با شما باقی مانده و بخشی از توشهی راه شما در زندگی است.
نیم قرن پیش، اگر پیش روانکاو یا روانشناسی میرفتید و میگفتید که دردِ من، ظرفیتهای استفاده نشده است و فکر میکنم میتوانم چیزی فراتر از امروز خود باشم، آنها حرف چندانی برای شما نداشتند. روانشناسان و روانکاوان، متخصص درمان بیماریها بودند و اینکه هنوز استعدادها و ظرفیتهای شما شکوفا نشده یک بیماری محسوب نمیشد.
مازلو سال ۱۹۴۳ نظریه خود را ارائه داد و تا سال ۱۹۷۰ و مرگ نابهنگام خود روی این نظریه در حال کار کردن بود.
نیمهی اول قرن بیستم را میتوان دوران حاکمیت روانشناسی رفتارگرا و روانشناسی فرویدی دانست.
روانکاوی فرویدی با تأکید بر دو مفهوم ناخودآگاه و تأثیرِ پاکنشدنی گذشته، تصویر نسبتاً بدبینانهای از انسان ترسیم میکرد.
و توضیح میده که انسان ها بخش قابل توجهی از اعمال افکار و انگیزه هاشون رو به صورت آگاهانه و کامل درک نمیکنن و منشا این ها از ناخودآگاه و اتفاق های دوران کودکیشون هست
روانشناسی انسانگرا، الزاماً بر ارادهی مطلقاً آزاد اصرار نمیکند. اما معتقد است مکاتب گذشته، سهم جبر را بیش از آنچه که باید در نظر گرفتهاند.در کل، میتوان روانشناسی انسان گرا را به عنوان مکتبی در نظر گرفت که نسبت به انسان، خوشبین است.
پس همونطور که مشخص هست باید بگم که آقای مازلو به دنبال این بود که بفهمه آدم ها چطوری میتونن به مرحله ی خودشکوفایی برسن که کاملا وابسته به اراده و انتخاب شخصی شما هست
اون معتقد بود که انسان در این مرحله معنایی برای زندگی خودش پیدا میکنه که براش ارزشمند هست و میتونه زندگیش رو وقف رسیدن به این ارزش ها بکنه و معتقد بود که این مرحله پایانی نداره و همواره در حال رشد هست.
( من اگر اجازه داشتم این هرم رو دوباره طراحی کنم این شکل رو براش پیشنهاد میدادم چون طبقه ی اخر خودش مارو وارد یک هرم وارونه تا بی نهایت میکنه). مازلو همچنین معتقد بود که از اونجایی که هر فردی شخصیتی یونیک داره، انگیزه ی خودشکوفایی هرکسی رو به یک سمت هدایت میکنه. یکی در هنر و ادبیات، دیگری در ورزش، خانه داری، مدیریت و … به خود شکوفایی میرسه. و در نهایت اگر تا این جای متن به حرفام گوش دادین، کم کم میفهمین که چرا مازلو برای من جذاب بوده، چون در عمق حرفهاش به من با یه دید مثبت میگه خب حالا چکار کنیم که زندگیمون قشنگ تر بشه.
۱۵ خصوصیتی که در موردش توضیح میدم چیزهای خیلی خاص یا دور از دسترس نیستن.
اگر که حداقل چند مورد از این ۱۵ خصوصیت شخصیتی رو در خودتون دارید، حداقل فایده ی دیدن این برنامه این هست که با نقاط قوتتون بیشتر آشنا بشید و باور داشته باشین که با تلاش میتونین زودتر به اون چیزی که میخواین برسین.
هیچ انسان کاملی در این دنیا وجود نداره. هیچ انسانی نمیتونه حقیقت این دنیا رو بصورت کامل درک بکنه. اما انسان ها میتونن با رعایت یکسری اصول به خودشکوفایی نزدیک تر بشن. خود شکوفایی به اون ها کمک میکنه که از همه ی توانایی هاشون به بهترین شکل استفاده ی مفید بکنن.
مدیوم : راپید، مداد طراحی، خودکار
اندازه (cm) : 20*17
سال خلق اثر : ۲۰۲۱
هنوز نظری ثبت نشده است