تا آگاه نشوند، عصیان نمی کنند و تا عصیان نکنند، آگاه نمی شوند. و اگر امیدی باشد در رنجبران (قشر کارگر) نهفته است. (برگرفته از رمان ۱۹۸۴ جورج اورول)
من در دوران خدمت سربازیم به خاطر شغلم، ماموریت های اجباری ای که می رفتم و سفرهایی که به روستاها و نقاط دور کشورم داشتم این فرصت برایم پیش آمد که با آدم های مختلفی همدم شوم و برای اولین بار از نزدیک با نحوه ی زندگی کردن اقشار مختلف آشنا شوم. در مجموع و به طور خلاصه دستاورد شخصیم این بود که تقریبا همه ی آدم ها خوب هستند مگر اینکه خلافش ثابت شود. در کنارش دنیایی که جورج اورول در کتابش متصور شده بود شباهت خیلی زیادی به جامعه ای که در آن زندگی میکنم داشت و من را بشدت ناراحت میکرد. ناراحت از اینکه قدرت های حاکم بر جامعه چقدر می توانند ظالم باشند و چه تاثیرات مخربی در رابطه ی بین این مردمان خوب می توانند بگذارند. یادم هست که اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه باعث شد که خیلی رنج بکشم. رنج از اینکه مردمی زحمت کش برای نان آوردن به خانه می جنگند اما باز هم نمی توانند پایه ای ترین نیازهایشان را برطرف کنند و بدتر از این، حرفشان هم به گوش کسی نمی رسد و مثل تمام معترضان دیگر در این کشور به مرور زمان حرفشان به یک خاطره تبدیل می شود. دوست داشتم خاطرشان را با کشیدن این اثر زنده نگه دارم و تا به آن ها بگویم من هم کنارتان هستم.
نطفه ای از طبقه ی کارگر که نماد آگاهی شان است، همچنان خفته در سمت چپ تصویر قرار دارد و کارگر ناتوان (و نادان) در حال حاضر (و مثل همیشه) با نگاهی ترسان به اربابش نگاه می کند.
مدیوم : آبرنگ، راپید
اندازه (cm) : 38*27
سال خلق اثر : ۲۰۱۸
سیده فاطمه عظیمی
Posted at 21:50h, 18 فوریهبی نظیرییییییی استاد هنرمند.
adminarman
Posted at 17:49h, 07 مارسممنونم فاطمه جان