07 ژانویه ایده پردازی ۷
اون نمیدونست که داره اشتباه جلو میره. نمیخواست که بدونه.
سال ها گذشتن تا اون یه چیز کاملا اشتباه رو یاد بگیره و بهش ایمان پیدا کنه.
اتفاق های زیادی پشت سر هم افتادن تا او معنی زندگی رو غلط درک بکنه
او از اولش هم اشتباه گام برمیداشت ولی نمیدونست یا نمیخواست که قبولش کنه.
صمیمی ترین دوست هاش رو بعد از سالیان دراز از دست داد چون نمیتونست وجودشون رو دیگه تحمل کنه. وجود اونا به این معنی بود که اون داره اشتباه میکنه. و با اینکه داشت اشتباه میکرد تحمل اشتباه کردن رو نداشت. تصمیم گرفت مسیرش رو عوض کنه. کسی دیگه نمیدونه اون چه مسیری رو انتخاب کرده. کسی دیگه نمیتونه بگه مسیرش اشتباهه و غلط. اون تصمیمش رو گرفت. یکبار برای همیشه. اون میخواست مسیرش مال خودش باشه.
هنوز نظری ثبت نشده است